
اولین جمله لوییز انریکه پس از قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا، اشک همه را درآورد: «دخترم شانا همیشه کنار من است.»
برای یک پدر سخت است نبودن دخترش را تحمل کند و این دردی است که استخوان های لوییز انریکه را خرد کرده است.
او 10 سال قبل با دخترش جشن قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا را برگزار کرده بود. با اآن تیم جادویی بارسلونا و 3 مهاجم جادوگرش از 3 کشور امریکای لاتین. با آن پرچم معروف در دستان کوچک دخترش شانا که لوییز، میله اش را در زمین فرو کرد تا دخترش کنار پرچم بایستد و عکسی به یادگار بگیرد.
او دیوانه وار دخترش را دوست داشت و دخترش که بت زندگی اش را می پرستید. پدر و دختر با همه وجود از کنار هم بودن لذت می بردند تا سر و کله آن هیولا پیدا شد. آن زمان انریکه سرمربی تیم ملی اسپانیا بود اما مجبور شد کناره گیری کند.
«سن خوان دو دئو ای سنت پائو» این نام بیمارستانی در بارسلون بود که شانا 5 ماه در آن تحت درمان بود تا شاید بتوانند راهی برای شکست بیماری این دختر (اوستئو سارکوما نوعی سرطان استخوان) پیدا کنند؛ اما سرانجام لوییز و دخترش تسلیم شدند. 6 سال قبل، دختر رفت و پدر ماند با غمی که هیچ گاه از یادش نمی رود.